گنجشک کوچولو آن قدر تلاش کرد و تقلا کرد تا تشنهاش شد. نوک زدن به برف هم بیشتر تشنهاش کرد.این بود که بلند شد و رفت طرف چشمهی آب روان آوازخوان که توی آن همشه یک تکه آسمان آبی پیدا بود و یک جفت ماهی سرخ کوچولو.
گنجشک نوک زد به چشمه. دید آب سفت شده، یخزده. آفتاب هر تکه یخ را یک رنگ کرده بود. به یخ نوک زد و نوک زد... آن قدرنوک زد که دیگر پاک حوصلهاش سر رفت، به یخ گفت: «این آب، چرا این قدر سخت و پرزور شدی، سختتر از آهن شدی، محکمتر از چدن شدی؟»
یخ جرق جرقی کرد و گفت: «من! من فقط یک تکه یخم، یک تکه آب بسته، زورم کجا بود؟ اگه زور داشتم، آفتاب آبم نمیکرد!»...
...
ناشر: | #کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
قطع کتاب: | خشتی |
نوع جلد: | نرم |
رنگ چاپ: | رنگی |
زبان: | فارسی |
گروه سنی: | #+7 |
نویسنده: | #م آزاد |
تصویرگر: | نیکزاد نجومی |