داستان زبان ویژه ای دارد که مناسب مخاطب گروه سنی پیش دبستان و دبستان است و او را درگیر می کند. داستانی که هم خنده دار، هم ماجراجویانه است در ضمن کودکان به کمک این کتاب بازی می کنند و سرگرم می شوند. در این داستان، قصه خیالانگیز و طنزآمیز بزبزکی را بیان میکند که راه گله را گم کرده و از گرسنگی سر را داخل دیگ میکند و با دیگی که بر سر دارد به روستا بر میگردد و مردم تصور میکنند او دیوی دیگ به سر است و با دیدن او پا به فرار میگذارند... این کتاب برای کودکان بالای ۴ سال یا «نوباوه» منتشر شده بود .
«بازی، شعر، نمایش» از فعالیتهای مورد علاقه کودکان است که در تلفیق، چیزی فراتر از جمع ویژگیهای تکتک انواع را در بر خواهد داشت. این ویژگی به دلیل نزدیک بودن به زندگی کودک که تلفیقی طبیعی از هنر و بازی است، زمینههای مناسبی را برای پرورش او فراهم میکند. بازیهای نمایشی این مجموعه، تلفیقی است از بازی، شعر و نمایش که مربیان میتوانند آنها را با ابتکار خود و کمک کودکان به اجرا درآورند و بدین گونه کودکان را در یادگیری راحتتر یاری دهند.
«اقلیم هشتم» با توصیف حمله مجدد لشکر صلیبیها به خاورمیانه آغاز میشود و درهمان حال و هواست که سهروردی به اتهام همکاری با صلیبیها درحلب به بند کشیده میشود. در واقع فقهای حلب که به دنبال تسویه حساب با سهروردی هستند، فضای دو قطبی جامعه درحال جنگ را موقعیت مناسبی برای تحریک سلطان صلاحالدین ایوبی میبینند تا علیرغم میلش برای دستگیری سهروردی اقدام کند. اما از آن جا که ملک ظاهر، پسرصلاح الدین حامی و دوستدار سهروردی است، ماجرا به همین سادگی پیش نمیرود. این نویسنده و منتقد ادبی توضیح داد: شکست زمان روایت، رمان اقلیم هشتم را ازیک روایت خطی متمایز میکند و به همین دلیل مخاطب را وادار میکند که با دقت بیشتری به این متن بپردازد. دراین رمان با راوی دانای کل محدود مواجهیم که در هر فصل از زاویه نگاه یکی از شخصیتهای داستان به ماجرا نگاه میکند. بنابراین به آسانی نمیتوان تشخیص داد که حق با کدام طرف ماجراست. نویسنده که در روایت خود تلاش میکند از پرداخت اسطورهای شخصیت سهروردی پرهیز کند، بر آن است تا مخاطب را نه به تمجید از سهروردی، بلکه به تعمق در فراز و فرود زندگی این فیلسوف ایرانی وادار کند. از این رو حتی در فرازهایی از رمان شاهد نوعی نگاه انتقادی به خط مشی سهروردی از زبان این فیلسوف جسور هستیم.
کتاب داستانی «آقای بیرویه» ماجراهای طنز یک خانواده چهارنفره را روایت میکند که در آن افراط و تفریط پدر در مسائل ساده و روزمره، مشکلاتی را برای سایر اعضای خانواده به وجود میآورد.
فکر میکنی موشها دعا نمیکنند؟ اشتباه میکنی. ببین موش کوچولوی تنهای ما چگونه دعا میکند و از خداوند چه میخواهد. راستی یادت باشد به موش کوچولو بگویی وقتی دعا میکند حواسش جمع باشد.
مفهوم محوری در داستان راکون پیر، مرگ است. نویسنده خواسته است مفهوم مرگ را به نرمی و زیبایی برای کودکان بازگو کند.. ... در صبح یک روز قشنگ بهاری، شش بچه خرگوش به دنیا آمدند. خرگوش مادر بچهها را لیسید و بوسید و به خرگوش پدر گفت: «هنوز چیزی توی دلم تکان میخورد گمانم همان بچه هفتمی باشد.» اما هرچه انتظار کشیدند بچه خرگوش هفتمی به دنیا نیامد. تا آن که …
سنجاب کوچک و تنها جز بیبی سکینه و درخت کاجش هیچکس را نمیشناخت. او هر روز میشنید که بیبی سکینه در خانه کوچکش خدای بزرگ را صدا میزند، ولی هیچوقت کسی جوابش را نمیدهد. سنجاب که بیبی را خیلی دوست داشت تصمیم گرفت خودش برود و هرطور شده خدا را پیدا کند و به خانه بیبی بیاورد. تصاویر زیبای کتاب نیز سفر سنجاب کوچولو را به زبان تصویر بیان میکند.
عبدالله خان دراصل ازایلات شاهسون است.با تشکیل ارتش واحد او واردارتش میشود و مدارج ترقی را به سرعت طی میکند. صاحب ملک وآب وزمین شده و خانهای اعیانی در شهر میخرد.او سه دختر دارد که ذوقهای متفاوتی دارند. عبدالله خان فرزند کوچک خود را به فرانسه فرستاده تا بازرگانی موفق باشد. رفت و آمد مشکوک به خانه آنها کنجکاوی بهاره را برمی انگیزد. بهاره دختر شوفر خانوادگی عبدالله خان است. روزی ازروزها بهاره همراه برادرش تصمیم میگیرند ازراهی مخفی به باغ پشت خانه اعیانی بروند. آنها درآن خانه توسط اختربانو-خواهربزرگتر-گرفتار و زندانی میشوند. آنها در آنجا زندانی دیگری را مییابند و ماجراهای شگفت انگیزی روی میدهد. آیا آنها سرانجام موفق به فرارمیشوند.عاقبت سه خواهرون چه میشود؟ برای دانستن اینها وبیشترازاینها باید رمان را خواند ولذت برد.
آقای هزارپا میخواست عروسی کند. رفت و به کفاش گفت، برایش صدجفت کفش بدوزد. کفاش پرسید، پس عروس چی؟ اما آقای هزارپا عروس نداشت. او دنبال عروس گشت. یکبار خانم میمون را انتخاب کرد و یکبار عنکبوت را... اما آنها که نمیتوانستند با هم عروسی کنند... پس آقای هزارپا باید دنبال راهحل میگشت.
عناوین اشعار کتاب وای اگر دم داشتم به قرار زیر است: "غار و قار"، "درهای گوش"، "وای، اگر دم داشتم"، "باران گرفته... برگرد!"، "قدّ یخچال"، "پسته"، "پای من"، "مثل پنجره"، "اسم پیامبر"، "دوربین شب".
این کتاب شامل6 داستان کوتاه است دو شخصیت "خاله فرفره" و "گوساله ی لجباز" نقطه اشتراک این داستان هاست. و ویژگی مشترک دیگرشان درهم آمیختگی نظم و نثر است. عناوین آن ها به قرار زیر است: خاله فرفره، جوی آب، گرگ ها، روشنایی، ماع اوله اوله، درخت توت... .
کتاب "من بدو پنگوئن بدو" شامل ده قطعه شعر با نام های زیر است: چه میوه هایی، انار چاق و چله، فوت و توت، کتاب قصه، خونه تکونی، شکلات، جوجه تیغی بلا، آسمون چک چکی، چتر پرنده ها، من بدو پنگوئن بدو.
ر این کتاب شخصیتهای یکسانی در همه قصهها وجود دارد و ماجرای 4 دختر 14 ساله را بیان میکند که برای تحصیل به سمنان رفتهاند. ماجرای این داستان در دوران پهلوی اتفاق میافتد و این دختران به دلیل کمبود امکانات و بدی آب و هوا در شهرشان مجبور میشوند برای ادامه تحصیل راهی سمنان شوند و برایشان ماجراهایی در خانه استیجاری آن شهر رخ میدهد. در واقع این کتاب داستان زندگی شخصی خودم است. با اینکه ماجرای این کتاب کاملاً رئال و واقعی است اما رگههای طنز بسیار زیادی در آن وجود دارد که میتواند نوجوانان را به خواندن آن ترغیب کند.
در سرزمینی دور، در دشتی بزرگ و زیبا، آهوهای فراوانی زندگی می کردند و هر سال با تولد بچه آهوها، تعداد آنها بیشتر هم می شد. یک سال، بچه آهویی به دنیا آمد که گردن درازی داشت. این خبر بسرعت در سرتاسر دشت پیچید و همه آهوها برای تماشای او دسته دسته می آمدند و به گردن دراز او خندیده و او را مسخره می کردند. سرانجام، آهوی گردن دراز را از میان خود راندند. اما مدتی بعد، خشکسالی فرا رسید و… .
جزیرهی بیتربیتها نابود شده است. اما هنوز کاخ آن باقی مانده است و آخرین بازماندهها آنجا هستند تا بازدیدکنندگان بتوانند از این موزه دیدن کنند... این کتاب یک مجموعهی طنز است. هر جلد شامل چند داستان است و هر بار اتفاق جدیدی رخ میدهد.