مش میکائیل گفت: «چه بوی کله پاچهای پیچیده تو ماشین؟» و خندید. من هم خندیدم.
گفتم: «زیر پاته مش میکائیل.»
مش میکائیل هل شد و گفت: «اِ حواسم نبود. خوب شد برش نگردوندم.» بعد پرسید: «خودت پختی آقا؟»
خندیدم و گفتم: «از یک
ه کله پزی خریدیم.»
مش میکائیل پرسید: «»این وقت شب کله پزی بازه؟ نکنه صبح شده خبر ندارم؟»
بلندتر خندیدم و گفتم: «یه دوست خوب دارم که...» توی آینه هوتو را نگاه کردم و ادامه دادم: «این وقت شب یه کله پز رو مجبور کرده به خاطر من دکان شو باز کنه.»
ناشر: | #کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
قطع کتاب: | رقعی |
نوع جلد: | نرم |
رنگ چاپ: | مشکی |
گروه سنی: | #+15 |
نوع کتاب: | تازه ها |
نویسنده: | #محمد رمضانی |