در این نمایشنامه ماجرای پسربچّهای به نام «یاشار» روایت شده که به تازگی صاحب خواهرکوچولویی به نام «آیدا» شده است. او که محبت پدر و مادر را نسبت به آیدا کوچولو میبیند، دیگر خواهرش را دوست ندارد و به مادرش میگوید او را بفروشند. یاشار خواب میبیند که خواهرش را برده تا به غولی بفروشد و غول میخواهد خواهرش را بخورد. او که متوجه میشود چقدر آیدا را دوست دارد، بعد از اینکه از خواب بیدار میشود دیگر به فروختن آیدا فکر نمیکند. | |
همراه پروانهی آبی زیبا ازمیان شاخه و برگهای این زیستگاه سبز بگذرید.
وقتی پروانه ی آبی از زمین تا بالای بلندترین درختان پرواز میکند، میتوانید
جانوران دیگری را که در این سرزمین گرم و مرطوب زندگی میکنند،ببینید. حدس بزنید،
پروانه آبی کجا زندگی میکند.
همراه عقرب از این سرزمین
خشک و پرصخره بگذرید. اینجا میتوانید جانورانی را ببینید که زیر آفتاب سوزان
زندگی میکنند.
ببینید آنها چگونه در جایی
که باران کمی می بارد، زندگی می کنند. حدس بزنید غقرب کجا زندگی میکند.
این کتاب با داستان تولد
قلقلک که فرزند خانوادهی قلقلیهاست آغاز میشود. این خانواده که به خاطر شکل ظاهریشان
همیشه در حال قل خوردناند، ماجراهایی فانتزی خلق میکنند که به مهارتهای رفتاری،
اجتماعی اشاره دارند.