سنجابک فوری یک پتوی کوچک روی گنجشکک انداخت.گنجشکک حتی نمی توانست چشم هایش را باز کند.موش همان جور که می لرزید به نقشه ی روی دیوار نگاه کرد و گفت:وای چقدر خوراکی!سنجابک به گردو و فندق توی دستش نگاه کرد و گفت:حالا که سه نفر شدیم ، باید با گردو و فندوقمان سوپ درست کنیم.سوپ داغ برای گنجشکک هم خیلی خوب است.