مجموعه داستانهای کوتاه و زیبایی که بیانگر مفهوم کمک و ایثار در دنیای نوجوانی است. کمک و ایثاری که همچون قایقی سرنشینان خود را از تاریکیهای خودبینی عبور داده و آنان را به ساحل روشنایی و همدردی با دیگران میرساند. در این مسیر، حاملان اصلی این فرهنگ ایثار و نوعدوستی مربیان ومعلمان شرافتمندی هستند که با عمل خود وجوه صفات پیشوایان دین را به فرزندان این مرز و بوم آموزش میدهند و آنان را به آن سوی تاریکی رهنمون میشوند.
پیرزن با احتیاط نشست روی سکوی سیمانی کنار باغچه و شروع کرد به سق زدن لقمه.خم شدم و گفتم :ننه خانه ات تا به اینجا لابد خیلی باید دور باشد نه؟پیرزن به قدری گرسنه بود که متوجه سوالم نشد.محسن دست انداخت دور بازویم و گفت :رضا تا به پای این بخواهی راه بیایی شب شده بیا برویم.