مرتضی قول بده برگردی. برگردی و دست ما را بگیری ببری شهر خودمان. من خانهی موشک خورده خودمان را بیشتر دوست دارم. دوباره با سطل از چاه آب میکشم. رخت و لباسها را میبرم لب شط میشویم. زیر نور گردسوز بافتنی میبافم. ولی دوست دارم توی خانه خودم باشم. توی خانهی خودم دلم قرصتر است تا اینجا.