کتاب مجموعه داستانهایی است از فصلهای مختلف زندگی قنبر، دوست و خدمتکار وفادار حضرت علی (ع). شرح زندگی وی از همراهی با مولای خود در کوفه تا حضور در مبارزه با معاویه تا آنگاه که به دست حجاج، والی جبار و ستمگر اموی، کشته میشود و به نزد دوست خود پرواز میکند، به همراه تصاویری از وقایع مختلف در کتاب آمده است.
قنبر به خود آمد.مختار بی تاب و چون کودکان مادر مرده می گریست و زاری می کرد.صدای گریه و زاری دیگر زندانیان دیوارها را می لرزاند.مختار گفت:ای کاش مرا هم مثل میثم تمار می کشتند و این روزها را نمی دیدم.ای کاش من هم در نینوا بودم و همراه حسین شهید می شدم!