اینکتاب قصه دختر کوچکی بهنام سپیده است که وقتی متوجه بیماری پیرمرد رفتگر محلهشان میشود با پولهای تو جیبی خود برای او شال و کلاه پشمی میخرد و در یک روز طوفانی منتظر اوست تا بیاید...
داستان این کتاب درباره پسربچه نابینایی است که برای به دست آوردن بیناییاش عمل پیوند قرنیه انجام میدهد و برای انجام این کار ترس دارد و مرجان وفائیان تصویرگری آن را برعهده داشته است.
داستان این کتاب قصهی خرگوش کوچولویی بهنام «پنبهدونه» است که در یک شب برفی در جنگل گم میشود، مادر «پنبهدونه» و دیگر خرگوشها نگرانند و برای سلامتی او دست به دعا برمیدارند و ادامهی داستان... .
در یکخانه کوچک، پیرزن و پیرمردی زندگی میکردند. آنها نه بچهای داشتند و نه مزرعهای، حتی حیوانی هم نداشتند. تنها دوست و همنشین پیرمرد، پیرزن بود و تنها یاور پیرزن، پیرمرد. یک روز عصر، پیرمرد و پیرزن مثل همیشه توی ایوان نشسته بودند. پیرزن بافتنی میبافت و پیرمرد از یکتکه چوب، سینی درست میکرد.
هیچ کس توانایی زورآزمایی با پهلوان «حمزه» را نداشت. او به همراه دو نفر در جلگهای زندگی میکرد. آن دو از وی درخواست کرده بودند تا آنها را به شاگردی بپذیرد. روزی یک غول به کلبۀ آنها آمد اما شاگردانش نتوانستند از پس او بربیایند. پس روز بعد زمانی که غول آمد، پهلوان به دنبال او رفت تا به غاری رسید. او به دنبال غول داخل غار شد و دختر زیبارویی را دید که به دست غول اسیر شده بود، او دختر را نجات داد اما خود در غار به دام افتاد و کوه، او را به شهری فرستاد که در آن اژدهایی هر روز در ازای خوردن یکی از مردمان شهر اجازۀ خوردن کمی آب را به آنها می داد. آن روز نوبت دختر پادشاه بود. پهلوان با فهمیدن ماجرا اژدها را کشت و با دختر پادشاهازدواج کرد.
این کتاب که از «مجموعه کتابهای مرغک» کانون است، خردسالان را با دنیای عروسکهای دستساز و عروسکهای خیمهشببازی آشنا میکند. کتاب «عروسک نخی» داستان دختر کوچکی است که بعد از دیدن یک نمایش عروسکی به عروسکهای خیمهشب بازی علاقهمند میشود. مادر سارا عروسکی برایش میدوزد و سارا نمایش را آغاز میکند. اما بعد از گره خوردن نخهای عروسک، چالشهای سارا و عروسکش شروع میشود. بر این اساس، کتاب «عروسک نخی» با هدف ایجاد احساس جستجوگری و در قالب «مجموعه کتابهای مرغک» کانون تولید شده است.
قصه سلطان و آهو هم مثل تعدادی از قصههای عامیانه به ارزش کار و حرفه و نکوهش بیکاری و نداشتن تخصص میپردازد. تصاویر کتاب با رنگهای شاد و زنده، طبیعت و فرهنگ مردم گیلان را نشان میدهد. علاوه بر این تصاویر، مطالبی افزون بر متن دارند؛ مثل مراسم عروسی و ... که قصه را تکمیل میکند و کتاب را به سوی کتابهای تصویری میبرد.
این کتاب داستان عمو نقاش و دختر کوچکی به نام صبا است که گفتوگوهای آنها شکل دهنده بدنه اصلی داستان است. عمو نقاش قرار است برای صبا یک آدم بکشد اما به جای آن یک موش میکشد، از همین جای داستان چالشهای صبا با تعریف انسان و ماهیت و هویت او آغاز میشود.
کتاب «موش سر به هوا» قصهی سفر هفت موش است که با تصویرگری علی خدایی شکل خلاقانهای پیدا کرده است. کودکان علاوه بر خواندن قصه و تماشای تصاویر، میتوانند با فکر کردن به سوالهایی که کتاب مطرح میکند، پاسخ بدهند.
داستان «پرنده ها و آسمان» به کودکان یاد می دهد که چگونه تفاوتها را بپذیرند و نه خودشان کسی را اذیت کنند و نه اجازه دهند افراد زورگو به آنها آزار برسانند.
تنور خیلی داغ بود و آقا خروسه می ترسید پرهاش بسوزد.همه فریاد زدند :زودباش الان نان می سوزد.آقا خروسه خم شد توی تنور اما تنور آن قدر داغ بودکه نزدیک بود چندتا از پرهایش بسوزد....