مترسک تمام شب بیدار بود و فکر میکرد که چرا حیاط خانهی خانم بهار آن همه با حیاط خانهی او فرق دارد. حیاط خانهی خانم بهار پر بود از بنفشههای ترگل ورگل و پامچالهای خندهرو و… اما حیاط خانهی مترسک حال و هوای دیگری داشت…
ر این کتاب شخصیتهای یکسانی در همه قصهها وجود دارد و ماجرای 4 دختر 14 ساله را بیان میکند که برای تحصیل به سمنان رفتهاند. ماجرای این داستان در دوران پهلوی اتفاق میافتد و این دختران به دلیل کمبود امکانات و بدی آب و هوا در شهرشان مجبور میشوند برای ادامه تحصیل راهی سمنان شوند و برایشان ماجراهایی در خانه استیجاری آن شهر رخ میدهد. در واقع این کتاب داستان زندگی شخصی خودم است. با اینکه ماجرای این کتاب کاملاً رئال و واقعی است اما رگههای طنز بسیار زیادی در آن وجود دارد که میتواند نوجوانان را به خواندن آن ترغیب کند.