سلدا تکه کاشی بزرگ تری برداشت و کشید به میله.ناگهان خاک خوار با یک حرکت برق آسا خیز برداشت به طرف سلدا و خورد به میله. سلدا یک متر پرت شد عقب .بلند شد و گفت: باورکردنی نیست موجودی که خاک می خورد، چنین قدرتی داشته باشد.حالا می فهمم چرا دختر شهریئریگفت، قدرتشان در جسمشان نیست.
سلدا گفت:چیزهای زیادی وجود دارد که ما قادر به دیدنشان نیستم.دکتر ملک حق دارد چیزی که یک نفر بتواند ببیند دیگر نامرئی نیست ایراد در چشم انسان است که توان دیدنش را ندارد. این موجود را نمیبینم، ولی حسش می کنم.